-چه امضا بکنی چه امضا نکنی من میرم...
-اما اگه امضا نکنی من خیالم راحت نیست...
-شاید جنازم هم پیدا نشه...
در دل مادر آشوبی به پا شد...
رضایت نامه را امضا کرد...
پسر از شدت شوق سر به سر مادرش میگذاشت...
-جنازه ام رو که آوردن یه وقت خودت رو گم نکنی ...
-بیهوش نشی ها...
-چادرت رو هم محکم بگیر...
تو چه با غیرت نگران چادر مادرت بودی...
وبرخی مردان شهر من چه راحت تر خودشان چادر از سر زنانشان برداشتند...
من از گفتن شرمنده ام شرم دارم...